فیلم انگیزشی؛ به صداهای بد اطراف توجه نکنید
به صداهای بد اطراف توجه نکنید
صدای خوب صدای بد
صدای بد: می ریم که یک روز بی خود دیگر داشته باشیم، آقای کارآفرین، آقای میلیونر آینده.
صدای خوب: مشکل تو چیست؟ تو هر روز صبح آنقدر با انرژی منفی از خواب بیدار میشوی.
صدای بد: من می خواهم متوجه شوم که چه چیزی من را به وجد می آورد
صدای خوب: اوه متشکرم، این موسیقی گوشهای من است.
صدای بد: یک دقیقه صبر کن. آیا واقعاً میخواهی به این گوش دهی؟ نمیخواهی به «کنیوست» گوش دهی؟ ما باید اینجا بنشینیم و به این مرتیکه «تیم رابینز» گوش دهیم؟
صدای خوب: این «تونی رابینز» است، «تیم رابینز» یک بازیگر است.
صدای بد: «تونی» و «تیمی» هر دو مثل هم هستند. این همان فردی است که هر روز صبح از خواب بیدار میشود و میگوید: قدرت شخصی، با انگیزه زندگی کنید، به اوج برسید. آیا تا به حال فکر کردهای که چرا این شخص آن قدر هیجان زده است؟ او این قدر هیجان زده است چون مردم ۲۰۰ دلار بابت گوش کردن به این مزخرفات پول میدهند. من هم اگر جای او بودم هیجان زده می شدم.
صدای خوب: میدانی؟ من از چیزهایی که تو میگویی سرگرم میشوم. «پت»، تو مجبور نیستی به چیزهایی که بهت میگوید گوش دهی. گاهی اوقات زندگی یک کارآفرین از افراد زیادی پر میشود که چیزهایی غیرمنطقی میگویند، قطعاً این یکی از آنهاست، فقط به او بیتوجهی کن.
صدای بد: شوخی میکنی؟ آیا واقعاً من باید اینجا بنشینم و به چرندیاتی گوش دهم که تو به خوردش میدهی؟ گوش کن، تمام کارآفرینان که پولدار و ثروتمند شدهاند از خانوادههایی بودند که میلیونها دلار برای پشتیبانی او داشتهاند تو فکر میکنی که او پولی برای پشتیبانی دارد که موفق شود؟ دست از خوراندن این حرفهای مزخرف به او بردار. او خیلی سخت کار میکند، هشتاد ساعت در هفته کار میکند. او باید در خانه بنشیند و استراحت کند. این مقدار کار برایش خیلی زیاد است.
صدای خوب: واقعاً؟ پس پیشنهاد میدهی که چه کار کند؟ تلویزیون نگاه کند؟ مسابقات ورزشی را تماشا کند؟ اخبار را تماشا کند؟ فقط همین کارها را بکند؟
صدای بد: بله البته! این کاری است که افراد معمولی انجام میدهند، خدای من
صدای خوب: نه نه این کاری است که افراد بدون هدف انجام میدهند
صدای بد: حرفت را رک و مستقیم بزن، آیا میخواهی بگویی که من هیچ هدفی ندارم؟
صدای خوب: شاید تو هدفی نداشته باشی اما این چیزی نیست که من واقعاً میگویم. چیزی که من سعی دارم به تو بگویم این است که وقتی مردم کاملاً متوجه میشوند که در زندگیشان چه میخواهند، ارزش زمانشان افزایش پیدا میکند. تو برای زمانت ارزش قائل نیستی. اما او سعی دارد برای زمانش ارزش قائل باشد.
صدای بد: میدانی باید چه کار کنی؟ آن دختری که هفته گذشته او را ملاقات کردیم، اسمش چه بود؟ ریچل؟ راشل؟ «رکسی». ما باید همین الان به «رکسی» تماس بگیریم. این کاری است که باید انجام دهیم.
صدای خوب: لازم نیست چنین کاری را بکنیم، «پت». تو الان کارهای بهتر و بزرگتری برای انجام دادن داری فقط بیا روی آنها متمرکز بمانیم.
صدای بد: فقط بس کن مرد! بس کن. چه اتفاقی برای «پاپ» افتاد، وقتی که کسب و کاری را راه اندازی کرد؟ او شکست خورد. چه اتفاقی برای پدر و مادرمان افتاد؟ آنها از هم طلاق گرفتند. چه اتفاقی برای ما افتاد؟ ما در ۶ خانه مختلف زندگی کردیم. خوش گذشت؟ معلومه که خوش نگذشت. در دبیرستان چه اتفاقی برایت افتاد؟ آیا بیس بال بازی کردی؟ آیا بسکتبال دبیرستانی بازی کردی؟ آیا برای فوتبال انتخابت کردند؟ آیا با دختری که به او علاقه داشتی، قرار گذاشتی؟ معدلت چقدر بود؟ در دبیرستان چه کسی بودی؟ بعد از آن چه کسی بودی؟ چه چیزی باعث شده است که تو فکر کنی می توانی در زندگی موفق شوی؟
شاید باید دست از گفتن این چیزها به آن مرد، برداری. دست بردار او دارد پیر میشود. برو کاری را بگیر که هر ساعت به تو ۱۲ دلار حقوق میدادند و به صورت پاره وقت مدرکی بگیر. دست از این ریسک کردنها بردار، ما به درد انجام دادن کارهای بزرگ در زندگیمان نمیخوریم به همین سادگی.
صدای خوب: حرفهایت تمام شد؟
صدای بد: من حرفهایم تمام شد.
صدای خوب: اوکی خوبه. پت می خواهم بدونی که این صدا هیچ وقت از بین نمی رود این صدا همیشه وجود خواهد داشت. مهم نیست که بتوانی چقدر پول به دست بیاوری. همیشه وجود خواهد داشت. کار خوبی که می توانی برایش انجام دهی این است که هر روز صبح که از خواب بیدار میشوی تو انتخابی داری که به کدام صدا گوش دهی؟ اما میخواهم الان به چیز کاملاً متفاوتی فکر کنی.
بیا فرض کنیم که تو هیچ کاری انجام ندهی، بیا فکر کنیم که تو به ترسهایت محدود شوی، بیا فکر کنیم که تو اسیر تمام چیزهایی شوی که نگرانشان هستی. بیا فکر کنیم که تو هیچ تصمیمی برای دنبال کردن آرزوهایت نداشته باشی. حالا ۱۰ سال یا بیست سال یا ۳۰ سال یا ۴۰ سال بعد را نگاه کن. فرض کن مراسم خاکسپاریت رسیده است. پنجاه نفر یا صد نفر یا شاید دویست نفر بیایند. آنها خانواده، دوستان و افرادی هستند که تو را دوست دارند. پس تو برای یک نسل دوست داشتنی هستی برای دو نسل خاطره انگیز هستی و بعد از آن فراموش خواهی شد.
واقعاً این آن زندگی است که میخواهی داشته باشی؟ واقعاً این همان کاری است که می خواهی انجام دهی؟ من نمیدانم آیا واقعاً این همان زندگی است که میخواهی یا نه. مهم نیست چه کار کنی تو زمانهای زیادی را در تنهایی خواهی داشت. تو نمی توانی به خانواده و دوستانت دروغ بگویی و می توانی تمام دنیا را گول بزنی که دلیل پیروز نشدنت این بود که تو مجبور بودی با چالشهایی رو به رو شوی. اما یک فرد وجود دارد که تو هرگز نمیتوانی به او دروغ بگویی آن مردی است که در آینه است. تو هرگز نمی توانی به مرد در آینه دروغ بگویی، هرگز. برای مابقی عمرت، مرد در آینه به تو نگاه خواهد کرد و میگوید: تو انتخاب نکردی که به دنبال آرزوهایت بروی و تو باید مشکلی با آن نداشته باشی.
حالا کاری که من میخواهم تو را برای انجام دادنش تشویق کنم این است که انتخاب درستی انجام دهی. من تو را تشویق می کنم که با ترسهایت رو به رو شوی و رویاهایت را دنبال کنی. رویایی را دنبال کن که بیشتر از همه چیز برایت اهمیت دارد تو فقط یک شانس برای انجام دادنش داری و اگر کارساز باشد، احساس خیلی خوبی برایت خواهد داشت و اگر کارساز نباشد حداقل جرأت گرفتن این تصمیم را داشتهای. امیدوارم که تصمیم درستی را بگیری. به تو اطمینان دارم که تصمیم درست را خواهی گرفت.
منبع: ایران توشه